اربعین حسینی

♥یـــــوسف زهـــــــرا ♥

ارتباط از طریق یاهو مسنجر
1
محل تبلیغات شما
2
محل تبلیغات شما
3
محل تبلیغات شما

عضویت درخبرنامه

تبلیغات شما

برگ گرافیک

اربعین حسینی
بازديد : 1438

باور کن گُلم! من همان زینبم؛ همان زینبی که هر روز، زیر آفتاب نگاه تو گرم می‏شد، همان زینبی که از طنین صدای تو جان می‏گرفت، همان زینبی که روزش را با زیارت تو آغاز می‏کرد و شبش را با چراغ یاد تو به پایان می‏برد.باور کن همان زینب، همان خواهر، چهل روز است تو را ندیده است. بلند شو برادر گلم! چرا جوابم را نمی‏دهی؟ تو که همیشه به احترام حضورم می‏ایستادی؛ حالا چه شده که حتی جوابم را نمی‏ دهی؟آه، چه توقعی دارد زینب از تو! آخر تو که... .باشد! حالا که تو نمی‏توانی، من برایت همه چیز را می‏گویم، آن روزِ غمگین کودکی‏مان که یادت هست؟! همان روزِ آتش و در و... آری! می‏دانم؛ حتی حالا هم طاقت شنیدنش را نداری. برایت بگویم؛ کودکان تو آواره بیابان‏های بی‏چراغ شدند؛ یکی دو ستاره، خاموش شد تا صبح.چه کشیدیم برادر! فقط یاد

و ذکر خدا و تو و پدر و مادر و جدمان، قوت دلمان شده بود؛ وگرنه قصه به اینجانمی‏رسید.در راه، هر جا که شد، چراغ یاد تو را روشن کردیم.چه که بر سر آل امیه نیاوردیم؛ کوفه می‏لرزید از طنین صدایمان.هر اشکمان را بر چله کمان نشانده بودیم و قلب خواب‏آلودگان را نشانه رفته بودیم؛ اما امان از شام! تاریکی شام، بر روشنایی کلام ما پیشی می‏گرفت؛ اما ستاره سه ساله تو، آنجا را هم روشن کردچه بگویم برای تو که از همه چیز باخبری؟! در این چهل روز، یک لحظه نوازش صدای تو، گوشم را تنها نگذاشت.هر چه را باید می‏گفتم، به زبانم جاری می‏شد. همیشه گرمای دستان حمایتت را روی شانه‏هایم حس می‏کردم. یک آن، خودم را  بی‏تو ندیدم؛ اما چه کنم که تو خواسته بودی هر لحظه نبودنت را به یاد دیگران بیندازم و بیدارشان کنم.هر چه بود این چهل روز گذشت و من دوباره به دیدار تو آمدم.حالا نمی‏خواهی برای دیدن خواهرت، از جای برخیزی؟با کاروان بی‏اربعین عطش‏های پرپر کاروان خاطرات، بازگشته است از جایی که چهل روز گذشته است از ماتم‏های سرخ، از عطش‏های پرپر شده.این آتش یادها، چهل روز چون اسبان تاخته  برپیکر صبر آنان بازماندگانِ حادثه تیغ و تاول، رسیده‏اند به نقطه‏ای از آغاز؛ به نگاه‏های در خون شناور، به گلوهای بریده شده در دلِ تشنگیِ دشت.کاروانِ اربعین، با خطبه‏های گریه، از شام رسوا برگشته است و تصاویر جراحت، در سوزنده‏ترین بیان قاب می‏شود و در سوزنده‏ترین بیابان بغل بغل شعله ریخته می‏شود در صحرادوبیتی‏های پرلهیب، سطح مصیبت‏زده دشت راگلگون‏تر می‏کند. اکنون چهل روز از آن سیل عطش، سپری شده است قافله‏ای زخم خورده، وارد سرزمین چهلمین روز می‏شوداینان اربعین را با خود آورده‏اند؛ با نقل خاطرات قطعه قطعه شده. دنیای ادب نیز گل و ستاره آورده است که به پای سربلندی‏شان بریزدسلام بر استواری غیرقابل ترسیم شما! سلام  بر آن گام‏های شکیباتان که جاده‏های دراز شام را خسته کردهر سال، چشمان غمبار اربعین که می‏آید، اطراف ما پر می‏شود از هیئت‏های مذهبی التماس و دسته دسته گل‏های اشکهر سال اربعین، از لابه‏لای واژه‏های مذاب مداحان، دل‏های آسمانی شما دیده می‏شود و علم‏های ما از هوش می‏روندلباس‏های مشکی تقویم، بوی قتلگاه می‏گیرند اربعین! به یاد روشنیِ شما شمع‏گونه می‏سوزیم و گریه سر می‏دهیم برای فاصله‏های خود و زجرهای شماخوشا زندگی در این گریستن و مردن‏های پیاپی خوشا گریستن برای داغ‏های زینب علیهاالسلام ، برای مصیبت‏های امام سجاد علیه‏السلام ، برای بی‏تابی بچه‏های آسمانسلام بر اربعین که عاشورایی دیگر از گریه را برای ما به راه می‏اندازدمن برای گریستن، به آغوشت محتاجم




مطالب مرتبط

بخش نظرات این مطلب

این نظر توسط هانیه در تاریخ 1390/11/2/0 و 18:54 دقیقه ارسال شده است

[Comment_Gavator]


زیبا بود
التماس دعا


برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:







[تبادل لگو با ما]

Friends
تمامی حقوق مطالب برای این سایت محفوظ میباشد. قالب طراحی شده توسط: برگ گراف و ترجمه شده توسط : قالب گراف